Abstract
|
در میان ملّت های ترک زبان، کوراوغلی (کوراغلو) قهرمان ملّی که همواره عشق تودة مردم را به خود جلب کرده است، نماد عدالت و دادورزی است. در روایت های مختلف، از این قهرمان با نام های متفاوتی یاد می شود: «کوراوغلی، کنجوم، روشن، رنپول روشن، روشنایرشان، قارا اوغلو، روشن علی، کورادا، بیل اوغلو.»، (اوزون، 1388: 93) و «اوروشان، خوروشان و ایریشوان». (رئیس نیا، 1366: 110) پدر کوراوغلی هم در روایت های گوناگون با اسامی مختلف یاد می شود؛ در روایت قزّاق ها، نام پدر کوراوغلی «بوزای خان» است. در روایات گرجی ها، نام این مرد، «میرزاصفر» و در روایت یاشار کمال، نام او «قوجایوسف» آمده است. (همان، 1366: 348) در یک منبع دیگر نام پدر کوراوغلی «علی ال دده» و نام مادرش «مه پیکر» ذکر شده است (اوزون، 1388: 94) لیکن در اغلب روایت های آذربایجان نام اصلی کوراوغلی «روشن» است. در روایت معروف تهماسب آمده است که پدر کوراوغلی علی کیشی مهتر ارباب بیدادگری به نام حسن خان بود. روزی حسن پاشا که او نیز خان ستمگری چون حسن خان است به مهمانی حسن خان می آید؛ هنگام وداع، حسن خان از علی کیشی می خواهد تا گلّه را به مهمان نشان دهد تا او از میان اسب ها تحفه ای به عنوان پایمزد برای خویش برگزیند، مهتر دو کرّه را که اصل دریایی دارند جهت مهمان انتخاب می کند، لیکن حسن پاشا، اسب هایی را که مهتر انتخاب می کند نمی پسندد، بلکه از دیدن ظاهر نحیف آن ها خشمگین می شود. حسن خان برای خوشامد مهمان خود، دو چشم مهتر را از حدقه درمی آورد، اما مهتر که به اصالت دریایی اسب ها آگاه است، از خان می خواهد که این اسب ها را در ازای چشم هایش به او ببخشد، حسن خان دستور می دهد که اسب ها را به هر یک از بازوان او بسته آنگاه او را در بیابان رها کنند.
|