Abstract
|
عرفان به مثابه طریقت و راهی برای فهم حقائق ادیان پدیده جدیدی نیست، بلکه سابقه چند هزار ساله دارد. تا حدی که می توان آثار آن را در تفکر شرق و فرهنگ های تازه شکل یافته غرب نیز شناسایی کرد. در واقع می توان گفت که طریقت باطنی اصطلاحی است که طی سه دهه گذشته رواج بیشتری یافته و امروزه عنوانی است برای اشاره به طیف وسیعی از پدیدار های فرهنگی، عرفانی و دینی گوناگون. این واژه اغلب معادل واژه یونانی ازوترس به معنای درونی، سرّی و محرمانه است و بیشتر بر مفهوم رازورزی و مخفی بودن حقائق و مکاشفه های عرفانی تاکید دارد. در جهان امروز طریقت های معنوی نوظهوری بوجود آمده که یکی از آنها، طریقت باطنی اکنکار است. این پدیده که امروزه علت اصلی آن را ظهور معنویت گرایی تفکر غرب تفسیر می کنند، در واقع کوششی است تا نقش امید، عرفان و معنویت را در ساحت زندگی انسان معاصر ایفا کند. یافته های تحقیق نشان می دهد که طریقت باطنی اکنکار از دو نظر قابل نقد است: یکی از نظر روش و دیگری از نظر محتوی. با تأمل در طریقت باطنی اکنکار در می یابیم که روش این طریقت روشی قیاسی و ترکیبی است که مبتنی بر پیش فرض های معنوی و طریقت های کهن عرفانی است. از سویی دیگر این طریقت، در تفسیر و ایضاح حقائق معنوی دستخوش یک نوع دور معرفتی شده است. از جهت محتوایی هم گفتنی است که تفکر این طریقت در بسیاری از مسائل از قبیل تقدّم سلوک بر ریاضت، عدم حضور شریعت، لذّت گرایی و اشتغال به امور فرودست دنیوی از قبیل انجام اعمال یوگایی، استفاده از فنون جادویی، طالع بینی ، مصرف داروهای وجدآور، احضار ارواح، تماس با نیاکان درگذشته ، گرایش به خودشیفتگی و عرفان قدرت و معالجه بی اساس برخی از بیماریها بر اساس تفکر فرادرمانی و همئوپاتی محل انتقاد است.
|