Abstract
|
امروزه، ادبیات و شاخه های متعدد آن را، از منظرهای مختلف، بررسی کرده اند ومی کنند؛.و در عصر جدید می توان آن را به مثابه جهان دانست؛ دربارۀ جهان و ادبیات، می توان نقطه های اشتراک زیادی یافت؛ هردوی آنها، وسیع اند و معنی دارند و تاویل پذیرند و و هر دو مخلوق آفرینشگر علیم و باشعوری هستند. در هر دو،زندگی و حیات، جاری است و پایانی قطعی نابود شونده و معدوم برای آنها نمی توان تصور کرد، عشق در ادبیات و جهان، موتور محرکه ای است که چرخ زندگی را در آن دو می گرداند. این چشم انداز قرائت ادب و جهان، مطالعه ای است بدیع که این نوشتار بخشی از اشتراک آن دو را به بحث می گذارد. نکتۀ درخور ذکر دیگر، آن است که جهان و ادبیات، دو همسانی هستند که می توان از جهان به گهوارۀ زاد و زندگی انسان تعبیر کرد و از ادبیات به جان و قلمرو معنوی او، متن جهان و ادبیات، بافت و زمینه های متعددی دارد که در مطالعۀ خواندن آن دو، فضاهای جدیدی را پیش روی خواننده می گذارد و نیاز عمیق انسان به عنصر شگفت و نو را ارضاء می کند. این نوشته از روش های مقایسه ای، تمثیلی، قیاسی و تحلیلی در تبیین و اثبات موضوع، بهره برده و حتی المقدور با استناد به شواهد مثال از بزرگان ادب ایرانی، آن را اثبات کرده است.
|