چکیده
|
نخستین بخش از اصول کافی را کتاب عقل و جهل تشکیل می دهد. منظور از عقل در اغلب احادیث وارده در این کتاب، قوه ادراک و تشخیص خیر و شر است که مناط تکلیف و پاداش و کیفر می باشد؛ آن قوه و ملکه نفسانی که آدمی را به انجام خیرات و اختیار منافع و اجتناب از شرور و مضرات فرا می خواند. و اما جهل درست در نقطه مقابل عقل قرار دارد که منشأ ظلمت و غفلت و فقدان نورانیت نفس و روی آوردنش به شرور و مفاسد و گمراهی می شود. عقل یک موهبت الهی و افضل نعمتهای خداوند بر بندگانش است که به واسطه علم و عمل استکمال می یابد. عقلی که حجت باطنی و مناط جمیع فیوضات دنیوی و اخروی است. و اما جهل از هر چیزی پست تر است. عاقل به مصلحت افعال خیر علم دارد و لذا به آن عمل می کند و متدین و در صراط مستقیم و راه بهشت می ماند. و اما کسی که جاهل باشد گمراه و بی دین شده و از فیض رسیدن به بهشت محروم می ماند. کسی که دین ندارد ایمن نیست و کسی که عقل ندارد حیات و زندگی ندارد؛ حیات نفس به عقل و معرفت است همانطور که حیات بدن به نفس است. از اینرو نمی توان به عقل بدون دین و دین بدون عقل و یا به غیر آن دو اکتفاء کرد. صاحبان عقل سلیم که اقوال و عقاید صحیح را از نادرست تشخیص می دهند با لطف الهی به خیر دنیا و آخرت و رستگاری می رسند. ولی اهل ضلالت و جهالت که حسن و قیح افعال و صحت و سقم اقوال و عقاید را نمی شناسند راه سعادت نمی یابند.
|