چکیده
|
نظریة «مُثُل» مبنای اصلی فلسفه افلاطون است. «مثل» افلاطون از اصطلاحات فلسفه اشراقی است، چرا که آن را تنها با تفکر می توان دریافت نه به وسیلة حواس. از نظر افلاطون هر گاه تعداد کثیری از افراد را تحت یک نام در آوریم، همه آنها دارای «ایده» (= مثال) واحد خواهند بود. این ایده ها در عالم معقول جای دارند که از این عالم به دنیای «مثل»، «صور» و «کلیات» تعبیر می شود و گاه از روی تسامح با آنچه که عرفای اسلامی در باب «اعیان ثابته»، «عالم ذرّ»، «عالم بی جهت»، «عالم لامکان»، «عالم بود» و «عالم اسماء و صفات الهی» اعتقاد دارند، یکی گرفته می شود.
این مقاله به بررسی نظریة «مثل» از دیدگاه افلاطون بر اساس چهار تمثیل غار، خورشید، خط، آینه و بازتاب آن بر مثنوی می پردازد.
|