عنوان
|
حقیقت ایمان و کفر در آرای مصباح یزدی و عبدالکریم سروش
|
نوع پژوهش
|
پایان نامه
|
کلیدواژهها
|
ایمان'، کفر'، عمل'، مؤمن'، کافر'، اسلام
|
چکیده
|
در طول تاریخ به ویژه تاریخ دین، همواره مرزهای کُفر و ایمان تغییر کرده است. بی شک این تغییر ناشی از فهم و تفسیر متدینان از آموزه های دینی مخصوصا متکلمان و دین پژوهان دیروزی و امروزی است. ماهیت ایمان، متعلق ایمان، کاستی و فزونی ایمان، رابطه ایمان و عمل، ایمان و معرفت، ایمان و یقین و همچنین ماهیت کُفر، متعلق کُفر، شدت و ضعف در کُفر، رابطه کُفر و عمل و ... جزءِ مسائلی است که دین پژوهان با آن ها مواجه و پاسخ متناسب با تلقیِ خویش از دین را به این مسائل ارائه داده اند. در این میان مصباح یزدی و عبد الکریم سروش هر کدام چارچوب کُفر و ایمان را متناسب با نظام معرفتی خویش تحدید و تعیین کرده اند. در مقایسه این دو شخصیت می توات گفت تلقی مصباح از ایمان تلقی فیلسوفانه-متکلمانه است. دراین تلقی اولاً گوهر ایمان از سنخ معرفت واعتقاد است ثانیاً این اعتقاد ناظر به گزاره است یعنی اعتقاد به این گزاره که "خداوند وجود د ارد"و همچنین سایر گزاره های موجوددر اصول اعتقادات دینی. این رویکرد،رویکرد گزاره ای به ایمان نامیده می شود. اما تلقی سروش ازایمان یک تلقی عارفانه است. در این نگاه ایمان ورای معرفت و اعتقاد است بلکه اعتماد در آن مطرح است و متعلق این اعتماد شخص واحد است و در ساحت اراده رخ می دهد. همان رابطه میان دو موجود متشخص است که میتوان از آن به من و تو یاد کرد. این نوع ایمان به مثابه فعل ارادی است که تمامیّت وجود انسان را فرا می گیرد. این رویکرد، رویکرد غیر گزاره ای به ایمان محسوب می شود. در تلقی فیلسوفانه نظام اعتقادات دینی و پژوهشهای عقلانی گوهر ایمان را تحقق می بخشد و لی درتلقی عارفانه یقین بر آمده از تجربه دینی که جلوه گر در عمل مؤمن است، گوهر ایمان را تشکیل می دهد.
|
پژوهشگران
|
محبوبه اکبری (دانشجو)، سهراب حقیقت (استاد راهنما)، غلامحسین احمدی آهنگر (استاد مشاور)
|