عنوان
|
تحلیل نظریه علم دینی دکتر مهدی گلشنی با تکیه بر مباحثه
گلشنی و استنمارک
|
نوع پژوهش
|
مقاله چاپ شده
|
کلیدواژهها
|
علم دینی، بیطرفی، چارچوب متافیزیکی، گلشنی، استنمارک
|
چکیده
|
مهدی گلشنی در تلاش برای تبیین «علم دینی» میگوید که علم نه تنها از نظر جهتگیـری و کاربرد، بلکه از نظر چارچوب متافیزیکی حاکم بر نظریهها، به دینـی و سـکولار تقسـیم میشود. وی چنین استدلال میکند که چون علم بیطرف ـ در مرحلـه داوری ـ غیرواقـعگرایانه و دشوار است، پس علـم بایـد غیربـیطـرف (و در طـرف دیـن) باشـد. «مایکـل استنمارک» معتقد است که علم دینی به معنای «دارای تعلق دینی» (Partisan Religiously) در مرحله تعیین مسأله و کاربرد کاملا ممکن و حتی اجتنابناپذیر است، اما استدلال گلشنی بر غیرواقعگرایانه بودن علم بیطرف (Impartial) در مرحله داوری نظریه را ناکـافی مـیدانـد. گلشنی در پاسخ به استنمارک، تأکید میکند که سخن وی اختصاص به نظریههای بنیـادین مثل منشأ عالم و منشأ حیات داشته است. وی همچنین میگوید بعضی از ایـن مثـالهـای نقض ناشی از تفسیر متفاوت دانشمندان مسلمان از اعتقادات دینی است. استنمارک با ذکـر مثالهای نقض دیگری شواهد گلشنی دربارهی غیرواقعگرایانه بودن بیطرفی در نظریههای بنیادین را نیز به چالش میکشد. در این مقاله، با روش تحلیلی ـ توصـیفی ایـن مباحثـه را بررسی میکنیم. سپس استدلال جدیدی علیه نظریه علم دینی گلشنی اقامه میکنیم تا نشان دهیم پیشفرضهای متافیزیکی مورد نظر گلشنی به دلیل «معقولیتشان» دخالـت داده مـی شوند، نه «دینی بودنشان».
|
پژوهشگران
|
حمید حسنی (نفر اول)، بابک داداشپورچروده (نفر دوم)، کامران قیوم زاده جوینانی (نفر سوم)
|