عنوان
|
مرگ اندیشی در شعر شاملو و بدرشاکر السیاب
|
نوع پژوهش
|
مقاله چاپ شده
|
کلیدواژهها
|
مرگ، اجتماع، مبارزه، شاملو، بدر شاکر سیاب
|
چکیده
|
مهمترین حادثه زندگی هر انسانی، نه تولد او بلکه مرگ اوست. مرگ برای انسان همواره موضوع اندیشیدن بوده است. شاید تنها چیزی که انسان از مرگ اندیشی می تواند اظهار کند، عجز و ناتوانی از درک حقیقت آن باشد. با وجود اظهار سرگردانی و نا آشکارگی از مرگ، انسان در اندیشیدن بدان، شناختی از زندگی، خود و هدف زندگی به دست می-آورد. تا جایی که می توان گفت خودشناسی، شناخت فلسفه زندگی و هستی شناسی حاصل اندیشیدن به مرگ است. مرگ اندیشی آغاز فلسفه و حقیقت جویی است. از دیر باز ذهن بشر با مرگ در چالش بوده است و بیومتری (زیست سنجی) آدمی و کیفیت آن بصورت نقش مایه ای (motife) با بسامد فراوان در ادبیات معاصرما، انعکاس یافته است. تطوّر و بررسی مرگ در اشعار شاملو و بدرشاکر السیاب جزو جذاب ترین موضوعاتی است که می تواند دست مایه پژوهشگران ادبی قرار گیرد. هدف از نگارش این مقاله آن است که مرگ و برداشت های شاملو و بدر شاکر سیاب از آن به خواننده انتقال یابد و به این امر اشاره گردد که این شاعران به کدام نوع مرگ می اندیشیده اند؟ نتیجه مقاله حاکی از آن است که هر دو شاعر مرگ را راهی برای رهایی از سیاهی های جامعه می دانند و مرگ در راه مبارزه را مقدس می شمارند. از دیدگاه شاملو، مهمتر از مرگ فیزیولوژیکی، مرگ اندیشه است و نکته مهم این که باید زیست تا شایسته مردن شد.
از دیدگاه هر دو شاعر، چنانکه انسان، زیستن و مرگ باارزشی داشته باشد؛ مرگ پایان نیست و تولدی دوباره است. علاوه بر آن، سیاب تولد فرزند را نیز، یکی از عوامل جاودانگی مرگ می داند.
|
پژوهشگران
|
حبیبه خوش نفس (نفر اول)، حسین صدقی (نفر دوم)، دلارام صبح خیز (نفر سوم)
|