چکیده
|
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیرات متقابل فرهنگ و برنامه درسی و کاوش در خاستگاه های فرهنگی برنامه
درسی می باشد. برای نیل به این هدف، نخست به وارسی تعبیرهای گوناگون فرهنگ پرداخته شد؛ که ماحصل
آن، بازشناسی چهار دیدگاه تایلور، دورکیم، شاین و هچ بود؛ که پس از بررسی آن ها مدل 4 لایه ای هچ، به
جهت قرابت به بحث به عنوان مدل بررسی انتخاب گردید که فرهنگ را مشتمل بر چهار لایه جهان بینی،
ارزش ها، هنجارها و نمادها می داند. روش تحقیق نوشتار، توصیفی – تحلیلی و بر اساس مستندات موجود در
منابع داخلی و خارجی می باشد. یافته های پژوهش نشان داد که بر اساس این مدل می توان سنخیت فرهنگ را
در سطوح عینی و ذهنی در برنامه درسی تعیین نمود از طرفی با توجه به اینکه درونی ترین لایه فرهنگ بر
اساس دیدگاه هچ نوع نگاه به انسان، جهان و خدا تشکیل می دهد. لذا مبانی فرهنگی برنامه درسی را گذشته از
مبانی اجتماعی و فرهنگی متأثر از روایت دورکیمی که از نوعی موضع بازتولید به برنامه درسی می نگرد،
می توان در یک سطح بالاتر دربردارنده مبانی فلسفی نیز انگاشت. ازاین رو ضرورت دارد در طراحی برنامه درسی،
به مفهوم فرهنگ از این دریچه نگریسته گردد. درنهایت با عنایت به سیالیت فرهنگ و اینکه برنامه درسی
بستری برای اشاعه و رشد فرهنگ محسوب می گردد. می توان با مهندسی فرهنگی نسبت به جلوگیری از
اضمحلال لایه های درونی فرهنگ جامعه و مرمت و ارتقای لایه های ذهنی و عینی از طریق برنامه درسی همت
گماشت.
|