چکیده
|
بسیاری از ما احتمالاً تجربه صحبت تلفنی با یک دوست را داشته ایم که در طول مکالمه در حال اسکن، باز کردن ایمیل و موارد مشابه است. علی رغم تلاش او برای نشان دادن تعامل، ما اغلب می توانیم رفتار چند وظیفه ای او را تشخیص دهیم و حتی در صورت عدم وجود نشانه های بصری، شنوندگان حساس می توانند از روش صحبت کردن با دیگران نتیجه گیری دقیقی در مورد حالات عاطفی و شناختی آنها داشته باشند. و این امر در تعامل اجتماعی چهره به چهره بیشتر مشخص است (Feldman et al, 2002) این همان هوش هیجانی (EI) می باشد که آن را توانایی نظارت و پایش هیجانات خود و دیگران، تفکیک و تشخیص آن ها، و استفاده از این اطلاعات به عنوان راهنمای تفکر و رفتار می نامند(as cited in Morgan, 2002) برای دهه ها ضریب هوشی (IQ) به عنوان بهترین معیار یا پیش بینی کننده موفقیت یک فرد در زندگی پذیرفته شده است با توجه به اینکه احتمال دارد هیجانات بتوانند رفتار هوشمندانه فرد را در اثر واکنش فرد و تفسیر او از اطلاعات تعدیل کنند (Salovey et al, 1994) اکنون پیشنهاد شده است که هوش هیجانی بهتر از ضریب هوشی پیش بینی کننده موفقیت در زندگی می باشد و مجموعه بزرگی از شواهد حاصل از حوزه های مختلف، همبستگی مثبتی بین هوش هیجانی و رضایت از روابط اجتماعی (Lopes et al, 2003) همدلی، نظارت بر خود در موقعیت های اجتماعی و مهارت های اجتماعی پیدا کرده است (Gildea, 2012) گلمن هوش هیجانی را شامل توانایی هایی مثل برانگیختن خود و مقاومت در روبرو شدن با ناکامی ها، کنترل تکانه ها و به تأخیر انداختن خوشی ها، تنظیم خلق خود، همدلی کردن و امیدوار بودن تعریف می کند و آن را به عنوان ظرفیت بازشناسی هیجانات خود و دیگران، برانگیختن خود و مدیریت درست هیجان های خود در روابط مان تعریف می کند (Hedlund et al, 2000) تحقیقات نشان داده اند که افراد با هوش هیجانی از رفاه بالاتری خبر می دهند، با تو جه به این موضوع پرداختن به مسیرهایی که هوش هیجانی از طریق آنها فعالیت می کند مهم به نظر می رسد (Extremera et al. 2020)
این نظریه که ممکن است هوش هیجانی و راهبرد های تنظیم شناختی هیجان مرتبط باشند توسط سالووی و همکاران (Salovey et al, 1999) ارائه شد. آنان پیشنهاد می کنند نحوه شناسایی، درک و تنظیم احساسات توسط افراد به تعیین رفتارهای مقابله ای و نتایج سازگار منجر می شود. با این وجود، کسانی
|