چکیده
|
بسیاری از پژوهشگران حوزه خودزنی بر این عقیده هستند که خودزنی همانند هیستری در قرن 19 و اختلالات خوردن در اواسط قرن بیستم اختلال نوظهوری می باشد و شرایط زمانه به گونه ای است که این اختلال به عنوان آسیب روانی شایعی در بسیاری از افراد جوان و نوجوان درآمده است (2009,Nock ).
مطالعات و پژوهش های مکرر نشان دهنده ی این است که موضوع خودزنی با وجود اینکه در جامعه ی امروز به نوعی درمیان نوجوانان و جوانان گسترش یافته است اما زیاد مورد پژوهش قرار نگرفته است. خودزنی به صورت تکراری صورت گرفته و موجب آسیب عمدی فرد به خودش می شود (2001,Golder et all.). بنابراین پرداختن به رفتارهای خودزنی به طور ویژه در جوانان دارای ضروریت و اهمیت میباشد.
در مطالعه دیگری نشان داده شد که افرادی که در سنین پایینترخود زنی را شروع کرده اند، دوره های بیشتر و طولانی تر و با روش های متنوع تری از خود زنی را تجربه می نمایند و سن کمتر شروع خودزنی، پیش آگهی را بدتر می کند( Zanarini et 2006,all.). بنابراین پرداختن به مولفه های زمینه ای مثل ابعاد نابهنجار شخصیتی تاثیرگذار در رفتارهای خود آسیبی در سنین پایین میتواند گام مهمی جهت پیش بینی این رفتارها در سالهای بعدی باشد. همچنین باتوجه به یافته ها, افزایش ظرفیت ذهنی سازی موجب کاهش این رفتارهای خود آسیبی میشود ( 2012Rossouw, Fonagy,). لذا پرداختن به این متغیر های پیش بینی کننده رفتار های خود زنی راهکاری مناسبی برای تشخصیص زودتر این اختلال و بروز کمتر و خفیف تر آن است. نتایج حاصل از این پژوهش میتواند چشم انداز روشنی برای مشاوران و درمانگران درگیر در حوزه رفتار های خود آسیب رسان فراهم نماید به علاوه , نتایج پژوهش میتواند مبانی نظری و عملی مناسبی برای کنترل و کاهش فراوانی وقوع رفتار های خود زنی از طریق مداخلات بر روی پیش بین های شخصیتی و ذهنی سازی قرار گیرد و در راستای پیشگیری از پیامد های فردی, اجتماعی و خانوادکی متعاقب این مشکل عمل کند. و به طور کلی میتوان گفت یافته های این پژوهش در زمینه بالینی، میتواند اهمیت داشته باشد چرا که درمانگران با توجه به متغیرهای زمینه ای، میتوانند مداخلات مؤثرتری را به کار برند. همچنین تحقیقات نشان میدهد که در باره صفات شخصیتی و ذهنی سازی در رابطه با رفتار های خودزنی بررسی هایی صورت گرفته است اما در ایران هیچ تحقیقی نقش ابعاد ناهنجار شخصیت
|